English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1869 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
privy purse U اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
liquidity preference theory U براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
capital charges U هزینههای سرمایه
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
private enterprise U اقتصاد بخش خصوصی
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
private enterprise U اقتصاد ازاد موسسه خصوصی
interest U بهره [اقتصاد]
disinvestment U کاهش سرمایه
capital loss U کاهش ارزش سرمایه
investing U سرمایه گذاری
investments U سرمایه گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
financing U سرمایه گذاری
finances U سرمایه گذاری
capitalization U سرمایه گذاری
financed U سرمایه گذاری
finance U سرمایه گذاری
investment U سرمایه گذاری
enterprises U سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
investment cost U هزینه سرمایه گذاری
investment banks U بانکهای سرمایه گذاری
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
propensity to invest U گرایش به سرمایه گذاری
autonomous investment U سرمایه گذاری مستقل
reinvestment U سرمایه گذاری مجدد
investment function U تابع سرمایه گذاری
foreign investment U سرمایه گذاری خارجی
investing U سرمایه گذاری کردن
rate of investment U نرخ سرمایه گذاری
malinvestment U سرمایه گذاری نامناسب
overinvestment U سرمایه گذاری بیش از حد
investment institutions U موسسات سرمایه گذاری
investment mulliplier U ضریب سرمایه گذاری
investment opportunities U امکانات سرمایه گذاری
financial investment U سرمایه گذاری مالی
replacement investment U سرمایه گذاری جانشینی
capital outlay U ارزش سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری کردن
fund U سرمایه گذاری کردن
funded U سرمایه گذاری کردن
primary investment U سرمایه گذاری اولیه
joint venture U سرمایه گذاری مشترک
invested U سرمایه گذاری کردن
capital output ratio U ضریب سرمایه گذاری
capital investment U سرمایه گذاری ثابت
joint adventure U سرمایه گذاری مشترک
social investment U سرمایه گذاری اجتماعی
real investment U سرمایه گذاری واقعی
share holding U سرمایه گذاری در سهام
fixed investment U سرمایه گذاری ثابت
induced investment U سرمایه گذاری القائی
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
invest U سرمایه گذاری کردن
net investment U سرمایه گذاری خالص
gross investment U سرمایه گذاری ناخالص
opportunity to invest U فرصت سرمایه گذاری
yield of invested capital U بازده سرمایه گذاری
deposits U سرمایه گذاری کردن
deposit U سرمایه گذاری کردن
national investment U سرمایه گذاری ملی
over investment U سرمایه گذاری بیش از حد
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
investitures U سرمایه گذاری دادن امتیاز
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
investiture U سرمایه گذاری دادن امتیاز
marginal return of investment U بازدهی نهائی سرمایه گذاری
net foreign investment U خالص سرمایه گذاری خارجی
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
net fixed investment U سرمایه گذاری ثابت خالص
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
holding company U شرکت در سرمایه گذاری درسهام
holding company U شرکت سرمایه گذاری درسهام
international investment U سرمایه گذاری بین المللی
investment multiplier U ضریب فزاینده سرمایه گذاری
overcapitalize U بیش از حد سرمایه گذاری کردن
deeping of capital U پایه گذاری اساسی سرمایه
useful life of an investment U عمر مفیع یک سرمایه گذاری
marginal efficiency of investment U کارائی نهائی سرمایه گذاری
marginal propensity to invest U میل نهائی به سرمایه گذاری
investment in human capital U سرمایه گذاری در نیروی انسانی
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
marginal efficiency of investment schedu U نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
don't put all your eggs in one basket <idiom> U [تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
crowding out effect U اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
loading for contingencies U کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
investments U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
investment U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
direct materials costs U هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
docl pass U گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
induced investment U سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
toll traverse U وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
personals U بندهایی از روزنامه که درباره اشخاص خصوصی نوشته میشود
differential cost analysis U تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
business expenses U هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
capital outlays U هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
pure interest U سود ویژه منافعی که پس از کسر کلیه استهلاکات به سرمایه گذارپرداخت میشود
operating bridge U پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
private automatic branch exchange U رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
joint venture U سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
capital levy U مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
levator U عضله بالابر ماهیچهای که عضو را بالامیبرد
conflict of lows U در حقوق بین الملل خصوصی مطرح میشود و منظور مغایرت قوانین داخلی با قوانین خارجی است
metal deactivator U مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
tontine U تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
loft U ضربهای که گوی گلف را در مسیر منحنی بالامیبرد
lofts U ضربهای که گوی گلف را در مسیر منحنی بالامیبرد
soft sector U علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
usury U گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
normative economics U اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
plotters U وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotter U وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
point of sale U سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
accelerator winding U سیم پیچی سری که در تنظیم کنندههای ولتا از نوع نوسان ساز با باز شدن دوسر پلاتین میدان مغناطیسی را به سرعت کاهش میدهد وباعث بسته شدن هرچه سریعتر پلاتین میشود
top U روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
planned economies U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economy U اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
expanding economy U اقتصاد در حال توسعه اقتصاد در حال گسترش
decreased U کاهش دادن کاهش
decrease U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
sector U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors U دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal U آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
aggregate expenditures U هزینههای کل
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
increasing cost U هزینههای فزاینده
implicit costs U هزینههای ضمنی
design costs U هزینههای طراحی
freight charges U هزینههای حمل
implicit costs U هزینههای نامرئی
financial expenses U هزینههای مالی
deferred charges U هزینههای انتقالی
incidental expenses U هزینههای واقعی
transaction costs U هزینههای معاملاتی
real costs U هزینههای واقعی
building costs U هزینههای ساختمان
comparative costs U هزینههای نسبی
standard costs U هزینههای نرمال
sunk cost U هزینههای اضافی
standard costs U هزینههای استاندارد
capital expenditures U هزینههای سرمایهای
capital expenditure U هزینههای سرمایهای
spillover costs U هزینههای خارجی
supplementary costs U هزینههای مکمل
supplementary costs U هزینههای اضافی
selling costs U هزینههای فروش
increasing cost U هزینههای صعودی
overheads U هزینههای عمومی
consumption expenditures U هزینههای مصرفی
capital outlays U هزینههای تاسیساتی
government expenditures U هزینههای دولت
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1کارشناس حقوق ثبت اسناد و املاک-مشاور امور ملکی و ثبتی وقیمت گذاری -
1popsicle
1construed
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1The outright abolition of the death penalty.
2میشود جواب دهید برای په جواب flower bed را پیدا نکردیم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com